اترنیتی
مخزنی هستم که... جا زده، خراب کاری کرده و هیچ چیزی هم نداره که جبران کنه. خسته است و در بیابان بی آب و علفی که شن به شن مخلوق خودشه سر گردانه و امان امان که راه فرار را بلد نیست بسازد. نمی داند و نمی شناسد که...
بگذریم. دیگه حتی کلمات هم لطف سابق رو ندارن و اینجا هم ارزش خوندن نداره. راستی چی می شه که یه نوشته ای با همه تلخی هوش ارزشمند می شه واسه خوندن. چی می شه که بعضی از آدم ها دوستداشتنی می شن و یک عده دیگه نه، نه که برام مهم باشه... نه. فقط سواله.
***ام دهنت با این **شعرایی که می بافی.
****!
آن نخل نا خلف که تبر شد ز ما نبود،
ما را زمانه گر شکند ساز می شویم.
#پریشان_حال