فکر کنم یه جورایی برگشتنم به اینجا اجتناب ناپذیره. با احترام به همه آدم‌های خوبی که به اشکال مختلف، با قصد و بی قصد بهم کمک کردن ممنونم و قدردانشونم، ولی حقیقت اینه که جز توی این حفره نمور تاریکی که می‌بیند نمی‌تونم آرامش رو حس کنم. جز اینجا جایی نیست که درش از کسی یا چیزی نترسم و نخوام ولو شده مدقتی فرار کنم، اینجا برام مقصد تمام فرارهاست.

دوستداشتم بیشتر بنویسم ولی همین الانم هفتاد درصد خوابم.